هنر ادبیات

یافته های نوین ادبی وآموزش زبان فارسی

هنر ادبیات

یافته های نوین ادبی وآموزش زبان فارسی

بخندبابا

  هرسه از:

خانم اسمارحیمی

 

نتایج اخلاقی

وی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همهء آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن. مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمهء اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت. بقیهء آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن

مرد: الو؟

صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟

مرد: آره.

زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم. اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط 1500 دلاره. اشکالی نداره اگه بخرمش؟

مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره.

زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید 2008 رو دیدم. یکیشون خیلی قشنگ بود. قیمتش 150000 دلار بود.

مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری.

زن: عالیه. اوه… یه چیز دیگه… اون خونه ای رو که قبلا” میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن 1500000 دلاره.

مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن 1500000 دلار بیشتر ندی.

زن: خیلی خوبه. بعدا” می بینمت عزیزم. خداحافظ.

مرد: خداحافظ.

بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه؟!



نتیجه ی اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذاری

*******************

یه زوج ۵۵ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن. وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشتهء کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اینکه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده می کنم.

زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد!

حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه. مرد چند لحظه فکر کرد و گفت: خب… این خیلی رمانتیکه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد. بنابراین خیلی متاسفم عزیزم… آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که 10 سال از من کوچیکتر باشه!

زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه. و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد 70 سالش شد!

 نتیجه ی اخلاقی : هیچ وقت ازمردمسن نخواهید که بزرگترین آرزوشوبگه

**************

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟

نتیجه ی اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین!

بالاخره این هم جوک ارسالی قابل انتشار:

حمید پورطهماسی

کلاس سوم انسانی قطر

راننده ی قانونمند منتخب

 

پلیس نوروزی جلوی یه راننده رو می گیره میگه شما به خاطره اینکه هیچ تخلفی در این ایام نداشتید برنده ی 100هزار تومن شدید .... قصد دارین با این پول چی کار کنین؟

یارو میگه میرم گواهینامه می گیرم!

زنش میگه جدی نگیرین شوهر من هر وقت اِکس میخوره پرتوپلا میگه!!

بچه اش میگه بابا چند بار گفتم با ماشین دزدی نریم بیرون!!!

یکی از صندوق عقب داد میزنه از مرز رد شدیم یا نه !!!!

     

 

 **********************************************

 

 فرستنده :

صباهاشمی 

 

 عربى صبح به مسجد درآمد که نماز گذارد و مستعجل بود که کار مهم و ضرورى اى داشت ، پیشنماز بعد از سوره فاتحه ، سوره نوح را شروع کرد. چون گفت : انا ارسلنا نوحا یعنى ما که خداوندیم فرستادیم نوح را، باقى آیه از یادش برفت و حصر شد و سکوت او طول کشید. عرب را طاقت نماند.
   گفت : ایها القارى !! اگر نوح نمى رود، دیگرى را بفرست و ما را رها کن.

 

        *******************************************************************************

************************************************************************

 

این هم جوک های ارسالی

 یاور سبحانی

دانش آموز سوم راهنمایی

یه یارو میمیره میره اون دنیا ازش میپرسن چی شد که مردی ؟ میگه شیر خوردم

میگن شیرش فاسد بود ؟ میگه نه گاوه یهو نشست

     فرشتگان از خدا پرسیدن: خدایا تو که بشر رو اینقدر دوست داری چرا غم را آفریدی ؟ خدا گفت :

 

غم را به خاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من تا غمگین نباشه به یاد خالقش نمی افته

 

 

   وقتی از همه چی خسته شدی وقتی حس می کنی همه درها به روت بسته شده وقتی دلت پر از

 

غم وغصست تا جاییکه می تونی دستات رو به طرف آسمون بلند کن و با تمام توانت بزن تو سرت

 

 

   افغانیه رو می خوان اعدام کنن میگن حرف آخرت چیه ؟ میگه کارگر نمی خوای ...!

 

دعای هنگام وصل به اینترنت:

 

 اللهم اتصالنا بالاینترنت ،

 

 اللهم آتناکانکشن فی الدنیا والآخره.

 

 انّا نعوذبک من ویروس الخبیثین .

 

 انّا نعوذبک من دیسکانکشن فی الدنیا و الآخره

 

 

یه بابایی پدرش فوت می کنه، تو مراسم نمی دونسته به مردم چی بگه، می گه:

 

 ان شاءالله تو فوت پدرتون جبران می کنم

 

*****

 

اگه شبا خوابت نمی بره


اگه یه چیزی هست که مدام سکوت شبانه تو به هم می ریزه


اگه یه کسی مدام تو گوشت نجوا می کنه


اگه کلافه میشی از این همه نجوا و بی خوابی های شبونه


خوب میدونی مشکل چیه؟؟


باز پنجره رو واز گذاشتی ..پشه اومده تو اتاق

**********************************************************

هم خودت راحت می شوی هم اطرافیانت

پیرزن بد اخلاقی نزد طبیب آمد و گفت:

حال من خوب نیست.غذایم هضم نمی شود.چشم هایم خوب نمی بیند.اطرافیانم حرف من را گوش نمی دهند...

طبیب گفت داروی درد تو این است که تا سه روز پیاپی هیچ نخوری و نیاشامی!

پیرزن گفت: آن وقت خواهم مرد.

طبیب گفت من هم همین را می خواهم.هم خودت راحت می شوی هم اطرافیانت.

ظرف عتیقه

عتیقه فروشی به منزل روستایی ساده دلی وارد شد.تغار نفیس و با ارزشی دید که جلوی گربه گذاشته بودند.عتیقه فروش با زرنگی گفت:

عمو جان گربه را چند می فروشی؟

روستایی گفت :یک دینار.

عتیقه فروش قبول کرد و پول را پرداخت و گربه را برداشت و به راه افتاد. اما قبل از خارج شدن گفت: عمو جان ممکن است گربه در بین راه تشنه شود.بگذار این تغار را ببرم یک درهم هم برای آن می پردازم.

روستایی گفت:بگذار باشد چون با آن پنج گربه فروخته ام.

سگ گازدار

به غضنفر میگن : سگتون بچه ی ما را گاز گرفته . میگه : اولاً سگ ما گاز نمیگیره . دوماً سگ ما همیشه بسته است . سوماً ما سگ نداریم !drooling

طوطی جغد

یکی میره طوطی سخنگو بخره، فروشنده بهش یه جغد میده، بعد از یه مدت دوستای او بهش میگن: یاد گرفته حرف بزنه یا نه؟ اونم میگه: هنوز نه ولی خیلی توجه میکنه

**************************************************

  (هردوازمسعود فرشیدی)

 ترمزپژو

طرف میره با پژو 206 مسافرکشی 4 نفر رو سوار میکنه . بعدش خیلی تند میره . اولی میگه آقا خیلی داری تند میری و طرف میگه تا حالا 206 داشتی ؟ مسافره میگه نه . طرف میگه : پس خفه شو . همینطور سرعت رو میبره بالا و تا نفر سوم همین جواب رو میده . چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری . میگه تا حالا پژو 206 داشتی . میگه آره . لره میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه ؟!!
 
                                           غیرتی
 
طرف سوار تاکسی میشه , زنشو جلو سوار میکنه که راننده تو آینه نبینتش .
 
******************************************************
بچه نمازخون مادر 
 
۱- یادبگیر
 
 
۲- ذکربعدازنماز.چه دخترباصفاییه!
 
 
۳-اِ  اینکه پسره!!!!!
 
***********************************************